Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 40 (3761 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Meine Füße tun mir weh. U پاهایم درد می کنند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Der Schnee knirschte unter meinen [unseren] Füßen. U برف زیر پاهایم [پاهایمان] خرد شد.
Meine Beine sind eingeschlafen [taub] . U ساق پاهایم خوابشان برده [سر شده اند] .
Jemanden so lange ärgern [reizen] , bis die Puppen tanzen <idiom> U کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
Meine Beine kribbelten. U ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
- sehr - wohl aber U ولی ... می کنند
erkennen lassen [Dinge] U [چیزها] بیان می کنند
Außenbordmotor {m} U قایقی که موتور به آن سوار کنند
Werden wir bei unserer Ankunft vom Flughafen abgeholt? U وقتی که ما رسیدیم با ما در فرودگاه ملاقات می کنند؟
Wann ist die nächste Briefkasten-Leerung? U کی دوباره جعبه پست را خالی می کنند؟
Da [hier] scheiden sich die Geister. U در اینجا افکار [نظریه ها] با هم فرق می کنند.
Die Tiere werden vor dem Schlachten bewusstlos gemacht. U حیوانات را قبل از کشتار بیهوش می کنند.
etwas renovieren [erneuern] lassen U چیزی را بدهند برایشان تعمیر کنند
Unkosten von der Steuer absetzen U هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
Flüchtlinge glauben, dass Deutschland ein Land ist, wo Milch und Honig fließen. <idiom> U پناهندگان فکر می کنند در آلمان حلوا می دهند.
Die Eichhörnchen lagern Nüsse für den Winter ein. U سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
Ich bin schon gespannt, was als nächstes kommt. U من بی تاب [کنجکاو] هستم که پس از این چه می شود [می کنند] .
Botanisiertrommel {f} U جعبه ای که گیاه شناسان در آن نمونه جمع می کنند
ein Feuer anmachen, um wilde Tiere fernzuhalten U آتش روشن می کنند تا جانوران وحشی را دور بکنند
Die Täter konnten unerkannt flüchten. U مجرمان توانستند غیر قابل تشخیص فرار کنند.
In ihrem Krimi werden laufend falsche Fährten gelegt. U در رمان جنایی او [زن] ردپاها دایما از حقیقت دور می کنند.
im Nebel stochern <idiom> U سنگی را انداختن [کوشش کنند تا ببینند موفق می شوند]
Sie leben den größten Teil des Jahres im Ausland. U آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
ins Blaue schießen <idiom> U سنگی را انداختن [کوشش کنند تا ببینند موفق می شوند]
Bude {f} U جایی که دوستان [همکاران] اغلب آنجا همدیگر را ملاقات می کنند
Kinder haben in Nachtlokalen nichts zu suchen [nichts verloren] . U بچه ها هیچ دلیلی ندارند [بیخود می کنند] در باشگاه شب باشند.
Es ist ganz natürlich, dass Jugendliche oft gegen ihre Eltern rebellieren. U طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
den Überblick verlieren [über] U فراموش کنند [یا دیگر ندانند] که شخصی [چیزی] کجا است
ein Luftfahrzeug am Boden festhalten U وسیله نقلیه هوایی را مجبور کنند روی زمین بماند
Bei uns gibt es so etwas nicht, sehr wohl aber in Deutschland. U ما همچه چیزهایی اینجا نداریم ولی در آلمان می کنند یا هست.
Opfer fühlen sich oft ohnmächtig gegenüber dem Verbrechen, das sie mitgemacht haben. U قربانیان اغلب در برابر گناهی که به آنها انجام شده حس ناتوانی می کنند.
Jemanden erpressen U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Die meisten Haushaltshilfen wohnen lieber außer Haus. U بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
Jemanden als Geisel [fest] halten U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Sie haben den Spagat zwischen der Beibehaltung des ländlichen Charms und moderner Umgestaltung geschafft. U آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
Kinder ohne Begleitung treten behördlich in Erscheinung, wenn sie Asyl beantragen. U بجه های بدون مصاحب وقتی که درخواست پناهندگی می کنند اولیای امورآنها را [در پرونده] تذکر میدهند.
Gott sei Dank, es ist Freitag! U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Kolonie {f} U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
sprechen [Dinge, die etwas aussagen] U بیان کردن [رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
Kolonie {f} U گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی از قوانین و حکومت کشورشان در آنجا پیروی کنند
Recent search history Forum search
2Cool کلمه را بعضی درجاهای مختلف استفاده میکند ولی معنای سرد را نمدهد.
0طالبان خیلی زود توانستند شهر قندهار را تصرف کنند
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com